ما را دنبال کنید

جستجوگر

موضوعات

آمارگیر

  • :: آمار مطالب
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • :: آمار کاربران
  • افراد آنلاين : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • :: آمار بازديد
  • بازديد امروز : 2
  • بازديد ديروز : 0
  • بازديد کننده امروز : 1
  • بازديد کننده ديروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل ديروز: 0
  • بازديد هفته : 2
  • بازديد ماه : 2
  • بازديد سال : 55
  • بازديد کلي : 199
  • :: اطلاعات شما
  • آي پي : 157.90.130.117
  • مرورگر : Firefox 33.0
  • سيستم عامل : Windows 7

بیس بال در بهشت

مو و سام٬سالیان سال با هم دوست بودند.سام در بستر مرگ افتاده بود و مو برای عیادت و دیدنش پیش او رفته بود.


- سام!می دونی که در طول زندگی٬من و تو بیس بال را خیلی دوست داشتیم٬یه لطفی در حق من میکنی رفیق؟وقتی رفتی بهشت٬به من بگو اونجا هم بیس بال بازی می کنند؟


- مو!من و تو سالیان طولانی دوستان خوبی برای هم بودیم٬این درخواست تو را حتما انجام می دم.


سام مرد ...


چندین شب است که از مرگ او می گذرد.مو خوابیده است٬صدایی از دور می شنود که گویی او را خطاب می کند!مو ناگهان بلند می شود:


- کیه؟؟


- منم سام!


- یعنی چی؟سام مرده!


- دارم بهت میگم من سام هستم!


- اِ...اِ...تویی؟کجایی؟


- من تو بهشتم٬اومدم بت بگم دوتا خبر برات دارم!یکی خوب و یکی بد!


- اول خبر خوبه رو بگو.


- خبر خوب اینه که تو بهست بیس بال هست.


- جدی میگی؟!پس عالیه٬حالا خبر بد چیه؟؟


- تو سه شنبه تو تیم هستی!!